نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کجان؟

خاصیت دنیاست

 

که در اوج داشتن و خوشبختی

 

دلهره ی « از دست دادن » پر رنگ تر است ...

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 15:0 | |







دلم میخواد

 

دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام

 

آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام
دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست

 

 

 

آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست
از تو دلگیرم که نیستی کنارم ..

 

من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم

 

میدونی جز تو کسی رو ندارم ..

 باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:58 | |







نمی دانم چرا رفتی؟

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم

 

 

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
 نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم…!!

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:55 | |







فقط رفت


فقط رفت

بدون کلامی که بوی اشک دهد


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:50 | |







کار من


کار من ، از این یکی بود یکی نبود ها گذشته


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:47 | |







باخودم خلوت میکنم

http://nightnama.ir/post/uploads/1429848817.jpg

[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:47 | |







جدایی مان

http://nightnama.ir/post/uploads/1391940923.jpg


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:46 | |







ادمها

http://nightnama.ir/post/uploads/1450744510.jpg

[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:45 | |







همیشه با همیم



 چشمانت را برای زندگی میخواهم
اسمت را برای دلخوشی می خواهم
دلت را برای عاشقی میخواهم
صدایت را برای شادابی می شنوم

 

دستت را برای نوازش…

نگاهت را برای با تو بودن میخواهم
و
.
پایت را برای همراهی میخواهم
عطرت را برای مستی می بویم
خیالت را برای پرواز می خواهم
و
.
.
.
خودت را برای پرستش…..


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:44 | |







دنیا

 

 

 اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...

 

دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...

رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...

مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...

 

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 14:43 | |







بدو شرح


[+] نوشته شده توسط bi nam در 11:9 | |







دل بی کسم

 

دل بی کسم ولنتاینت مبارک!

 

عشق من شاید توهم داری وبلاگمو میخونی

بدون تو خیلی تنها و بی کسم.

دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت

 جای خواندن ندارد / بی لب و بی دل ، توان

 بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد

عشق منِ ، با هر عشقی که هستی

 ولنتاینت مبارک!


[+] نوشته شده توسط bi nam در 11:8 | |







درکم کن در اخر


[+] نوشته شده توسط bi nam در 11:5 | |







ببخشید

 

 


ببخشید بهت بی اعتمادم تقصیر بقیس که بی اعتمادم کردن

ببخشید اگه باهات عهد نمی بندم تقصیر بقیس که بی پیمانم کردن

ببخشید اگه احساستو له میکنم تقصیر بقیس که بی احساسی یادم دادن

ببخشید اگه شبا میتونم راحت بخوابم تقصیر بقیس که یادم دادن بدون فکر بخوابم

ببخشید اگه پیش هم نیستم تقصیر بقیس ترسو تو وجودم انداختن

و در آخر

ببخشید اگه بازم دوست دارم چون خودت وابستم کردی

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 11:0 | |







بی معرفت

بی معرفت!!!

دارمــــــ در دریایی اشکـــــ هایمــــــــ

غرق میشومـــــــــ  ......

برنمیگردی؟

میترسم خاطراتت را فراموشکنم.....؟


[+] نوشته شده توسط bi nam در 10:57 | |







تنها بودن قدرت میخواد..واین قدرت کسی به من دادکه روزی میگفت تنهایت نمیگذارم..........

تنها بودن قدرت میخواد..واین قدرت کسی به من دادکه روزی میگفت تنهایت نمیگذارم..........


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:39 | |







انتظار

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار



شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما...

 

 

http://bia2mob.net/uploads/posts/1332781358_love-www.arianpatogh.com-22.jpg


[+] نوشته شده توسط bi nam در 15:16 | |







حالم خوب است

http://s2.picofile.com/file/7294055371/balesh.jpg

نگـــــــران نباش،

"
حــــال مـــن خـــــوب اســت "

بــزرگ شـــده ام

دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در

 دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!



آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه،

 بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "

آمــوختــه ام که دیگــر دلـــــــم

 برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود


راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز،

خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام "


حــــال مـــن خـــــــوب اســت

" خــــــوبِ خــــوب!!

 

 

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 15:12 | |







پروانه

 

 

 

 

 

 

پروانه گفت  به شمع اگر نتوانم گرم شوم چه کنم؟

 

 گر کسی نتواند گرم شود بهتر این است که بسوزد.

 شمع گفت بسوز

 

پروانه با تمنا پرسید برای سوختن باید گرم شد مگه نه؟

 

 ماندن و ساختن است....

پروانه پاسخ داد گر بسی فهم تو را بود

سوختن شعله کشیدن نیست چون من

 

پروانه خندید و گفت:

 

گفتند برو................رفتم...

 

گفتند بشین............... نشستم...

 

گفتند بخند ................خندیدم...

 

گفتند گریه کن ................گرییدم...

 

خندین و گرییدن من را چه سود ؟

 گاه و بی گاه مرا رنجاندند. می گویند پروانه نمی داند.... پروانه

 

نمی فهمد.... پروانه نمی شناسد.... گاه وبی گاه گفتند :

 پروانه ای بود با پر سفید ..... شاید هم پر سرخ
  یا شاید نیلی ....

پرسیدم نامش چه بود ؟ ....

گفتند آن که موجب شد الان اینجا باشی....

پروانه با بال سفید چه داشت؟ ....

 

او نسوخت ولی بالش سفید بود.... همین ؟!....

چون بالش سفید بود تورا جذاب آن همه حرف است؟...

ای شمع تو مرا نماد بودی

 پس چه شد آن همه راه که گفتند شمع خداست؟....

تو جرا گفتی حدیث؟ ...آن حدیثی که شود باور من نقش برآب؟....

خوب به من می گفتی....قصه باورها.....قصه داشتن ها....

گفتی هر چه گفتنی بود مگه نه؟....گر غرض گفتن بود ....

می گفتی.....ولی تکرار نمی کردی....مگه نه؟....

گفتی و من فهمیدم.... نمی دانم چرا همه چیز را می فهمم؟...

این که خواستی بگردم دور حرارت شعله تو بهر چه بود؟...

 

که شمع قصه من ....قصه بگویی من خواستم.... من داشتم ....

این نبود شمع رئوف  شمع را ارزش من قصه ماندن بود نه سوختن....

گر پروانه می سوخت نبود....حرمت نبود....بود؟.... پروانه آمد که بسازد....

 

شمع گفت بودند پروانه های پیشین که توانستند .... خواستند....یافتند....

راستی گفتی گر خواستی بهترین پروانه شوم چه کنم؟.....

 مانده در یادت که گفتی؟....خودت باش....تو را پروانه رویایی می بینم؟.....

گر بودم رویایی  پروانه سفید که بود؟....آن که داد به تو پروانه جدید....

حال با نامش
  پروانه  مرا نابود کرد....تقصیر پروانه نبود....

شمع بسوخت ....آن که باعث من شد بود....نه....

این پروانه بود که دید شمع را خدا....آری....واقعیت مبهم نیست....

دیگر نیست....واقعیت روشن شد....روشن تر از برق نگاهت ....

ای شمع ....واقعیت مرا پروانه ساخت ....که هر شمعی....

شمع نیست....الهه نیست.... شمع پروانه صورتی شمع دگر خواهد بود

شمعی که تو را دور کند از سوختن....ازرفتن....

شمعی که نگوید بود پروانه ای سفید با چشمانی سبز....

که اگر بود....بگوید نبود....که بترسد از ترس....

بخندد از خنده.....بگرید از گریه...بداند حس چیست..

بد چست....واقعیت مبهم نیست....دیگر نیست....


[+] نوشته شده توسط bi nam در 15:10 | |







دوستت دارم

 

 

 

 

باز هم میخواهم بنویسم

 

از مهمانی دیشب من و دل ،

 

که بی شک جای تو خالی بود !

 

از مستی و بی قراری ام ،

 

که نگاهم در عطش دیدار تو بود !

 

از نقاشی کلمات بر بوم دلم ،

 

که واژه ها برای بیان حرف دلم

 

 حقیر بود !

 

از همه چیز که دست به دست

 

هم داده بودند

 

 

تا دوباره قلم را بردارم ،

 

با او آشتی کنم

 

و اینها همه به خاطر تو بود !

 

برای تو ...

 

به راستی تو کیستی؟!

 

تو کیستی که دنیایم را

 

در هاله ی چشمانت می بینم

 

اگر دور از تو باشم ،

 

نهال وجودم پرپر می شود ...

 

و اگر با تو باشم ،

 

از لحظه های سرد تنهایی می گریزم

 

و به تو پناه می آورم ...

 

نمی دانم ...!

 

ای کاش ، 

 

ای کاش تو نیز دلتنگم باشی ...

 

ای کاش تو نیز عشقت را به من هدیه

 

دهی

 

تا من تمام روزهای زندگیم را ،

 

بدون هیچ واهمه ای به پای تو بریزم...

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 15:8 | |



صفحه قبل 1 ... 47 48 49 50 51 ... 64 صفحه بعد