![خسته ام از قصه های شومتان خسته از همدردی مسمومتان
اینهمه خنجر، دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام خسته ام از قصه های شومتان خسته از همدردی مسمومتان
اینهمه خنجر، دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام](http://www.lenzor.com/public/public/user_data/photo/54/53256-44143b1bf103f93d04157ea17a31ead4-l.jpg)
قاتلی شده ام زنجیره ای!!!
قاتلی که مقتولانش را می بلعد!!!
قاتلی که از قتلهایش هرگز پشیمان نخواهد شد!!!
قاتلی که بسیار عاشقش می شوند!!!
.
.
من میکشم تک تک احساساتم را و فرو میخورم آنها را....
و چه بسیار دوست دارند مرا مردم...
وقتی که از کنار احساسشان، بی احساس می گذرم!!!