
بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)
آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی
آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد...
هـیـچ نـگـویـد! هـیـچ نـپـرسـد...
فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد...
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم...
نظرات شما عزیزان:
م 
ساعت1:53---30 آبان 1392
دارم فکر میکنم
چقدرخوب میشد
نزدیک صورتم نفس میکشیدی
می دانی؟
من رک تراز آنم که نبوسمت!
|