
امروز 1.20تـــــــــــولـــــدم بود اما باز هم مثل همیشه دلم گرفته غمگینم !
نمی دونم باید خوشحال باشم از روز تولدم یا ناراحت
خوشحال باشم از اینکه یک سال بزرگتر شدم یا ناراحت از اینکه یک سال دیگر
از عمرم گذشته
روزهای زیادی از عمرم گذشته خوشحال یا ناراحت تولدم رسیده
می توانم به یاد تولدم هم گریه کنم هم شادی
هم شمع سالهای گذشته را خاموش کنم و افسوس بخورم و هم شمع جدیدی را روشن کنم
این شعر را برای تو میگویم
در یک غروب خسته تابستان
در نیمه های این ره شوم آغاز
در کهنه گور این غم بی پایان
اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا فرشته ها همه گریانن
در
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدرتر ز خار بیابانند
و این شمع را فقط
به امـــــــــــــــیــــــــــــــــد
آمدن تو
فوت می کنم
تولد غمگین من مبارک
نظرات شما عزیزان:
|