ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ رد میشدیم
ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺷﺖ گفتن " ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ "
ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺎﯾﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ
باهم که قدم میزنیم حسودی اش میشود آفتاب
چرا که هیچگاه قدم نزده است با ماه
اما منبا ماه زندگی ام قدم زده ام
قبل از "خدا حافظے"بر نگـرد و عقبـــ را نگاه نکنـــ
اینــ آخرینــــ نـگاه
♥ﮐﺎﺵ صدای ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸــﺪ ﺑﻮﺳــــــــﯿﺪمخصوصا وقتی اسمتو صدا میزنن
بد دردسرے میشود